خاكستر گفت آتش را مي بخشم ولي تبررا هرگز



پمپ آب ساختمان ما در يك محفظه في و داراي قفل كتابي بوده است كه توسط سارق يا سارقين به سرقت رفته است . روز اول سرقت به من خبر دادند كه اين اتفاق افتاده است و وقتي به محل استقرار پمپ اب رفتم اثري از قفل نبود در اهني بذون اسيب بود انگار كسي كليد داشته و سر فرصت اتصالات اب را جدا كرده و پمپ را برده است.

 

 

 

من ان روز به صراحت گفتم كه چطوري بدون اسيب رساندن به محفظه پمپ را بردند و اگر قفل را شكستند قفل شكسته را هم با خود بردند؟؟؟

روز بعد گفتند كه شكسته قفل پيدا شده و نشانم دادند و گفتند كه كمي انطرف تر بوده ما نديديم.

و از هر واحد خدود 300 هزارتومان گرفتند براي خريد و نصب پمپ جديد.

همسايه واحد 12 كه چسبيده به واحد ما ميباشد يك آهنگر يا همان جوشكار است كه به احتمال خيلي زياد معتاد به مواد مخدر نيز ميباشد. 

با توجه به اينكه ما در طبقه آخر يعني طبقه چهارم ساختمان بدون اسانسور زندگي ميكنيم  تنشهايي بين من و او بوجود آمده است اينكه روي پشت بام  منقل كباب راه انداخته با توجه به اينكه پشت بام ايزوگام ميباشد و امكان خرابي ايزوگام وجود دارد. و اينكه يك تخت گذاشته كه هر وقت دلشان بخواهد انجا دراز بكشند خودش و بيشتر مواقع خانمش و اينكه طناب نصب كردند كه لباسهاي خود را انجا پهن كنند. بدون توجه به اين نكته كه پشت بام اپارتمان مشاع ميباشد . بعد از اين اتفاقات من را تهديد به كشتن و ازار رساندن به من و خانواده ام كرده است. توي راهرو ساختمان هم سيگار ميكشد. ديروز فهميدم جاي قفل روي در انباري من جاي جوشكاري تازه دارد. وقتي ما عيد نبوديم بدون اينكه قفل را بشكند جاي قفل را با جوش بريد و انباري را باز كرد ولي چيزي نيد و دوباره جوشكاري كرد. من احتمال ميدهم  چيزي - وسيله ي يا مواد يا اسلحه يا هر چيز ديگري را در انباري من جاسازي كرده باشد. قابل ذكر است با توجه به گذراندن خدمت سربازي در نيروي انتظامي از بعضي از مسائل اينچنيني اطلاع دارم. و از انجا كه پليس همسايه خانه برادرم را به جرم مواد مشروبات و سرقت و پاپوش درست كردن براي ديگران در يك حمله ضربتي دستگير نموده است و انجا يكي از شاكيان گفته كه خانه انها مواد جاسازي نمودند من هم به واحد 12 همسايه ساختمان خود مشكوك شده ام. 

لازم است بگويم كه گفته است در وزارت اطلاعات اشنا دارد و  روسا و مسولين پاسگاههاي فرديس نيز از اشنايان و فاميل او ميباشند و در دادگاه نيز اشنا و فاميل دارد. بالاخره اينطور وانمود ميكند كه هر كاري از دستش بر بيايد انجام ميدهد و هيچ كسي نميتواند جلويش را بگيرد. حتي ادعاي ادم رباي با گوني را ميكند و ادعاي كشتن و به قتل رساندن هر كسي كه بخواهد جلوي او در بيايد را ميكند. هر چند وقت يكبار ماشينم را كه تو پاركينك است خراب ميكنند. به هر حال تو اين ساختمان اسايش نداريم  ضمنا مدير جديد ساختمان ما در سال 98 واحد 5 ميباشد كه او نيز ادعا دارد كه يك پليس مخفي است و  چند هفته پيش ميگفت قتلي در نزديكي پل سر حد اباد صورت گرفته كه به او زنگ زدند كه برود انجا الله اعلم

واينكه در نهايت گفتند كه واحد يك پمپ بوده و چون او معتاد بوده و  مواد شيشه مصرف ميكرده يك استشهاد هم از اهالي گرفتند كه پمپ و دوچرخه و غيره را يده است و بعد اين قضايا گفتند كه واحد يك را دستگير كردند به جرم سرقت سند يك نفر كه به ي پمپ هم اعتراف كرده است. داستان پيچ در پيچي شده است. من بعدا توسط واحد 5 از موضوع استشهاد مطلع شدم و ان را خواندم و گفتم من فقط سرقت شدن پمپ را تائيد و امضا ميكنم ولي اينكه واحد يك اين كار را انجام داده است را تائيد نميكنم چون مدركي وجود ندارد و من هم نديده ام


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

داروها همسفران راه مهر سایت تفریحی و سرگرمی بلاگی برای فایل ها گوسفند زنده به موزه علوم طبیعی خوش آمدید دُنْیایـــِ خیالیــ مَنــــ دنیای از خوشمزه ها ماجراهای من و خودم! شلفین